alles auf eine Karte setzen
این اصطلاح به معنای “همه تخم مرغ ها را در یک سبد گذاشتن” است. به مفهوم ریسک کردن و خطر کردن.
چند مثال:
- Mit der Einwechslung eines weiteren Angreifers setzte der Trainer alles auf eine Karte.
- مربی با تعویض یک مهاجم دیگر ریسکی را به جان خرید.
- Wer in Aktien investieren will, sollte nicht alles auf eine Karte setzen, sondern ein breites Portfolio anlegen.
- کسی که در بازار سهام میخواهد سرمایه گذاری کند، نباید همه تخم مرغ هایش را در یک سبد بگذارد، بلکه باید یک پورتفلیوی گسترده ایجاد کند.
- Wir müssen jetzt mutig sein und alles auf eine Karte setzen.
- ما باید حالا جرات داشته باشیم و خطر کنیم.